نافرمانی کردن: برهمنان را چندانکه دید سر ببرید بریده به سر آن کز هدی بتابد سر. فرخی. گر نتابی سر ز دانش از تو تابد آفتاب وز سعادت ای پسر بر آسمان سایدت سر. ناصرخسرو. جوانا سر متاب از پند پیران که پند پیر از بخت جوان به. حافظ
نافرمانی کردن: برهمنان را چندانکه دید سر ببرید بریده به سر آن کز هدی بتابد سر. فرخی. گر نتابی سر ز دانش از تو تابد آفتاب وز سعادت ای پسر بر آسمان سایدت سر. ناصرخسرو. جوانا سر متاب از پند پیران که پند پیر از بخت جوان به. حافظ
عمل و شغل رسن تاب. (یادداشت مؤلف). تابیدن ریسمان. رسن تابیدن، کنایه از فکر بر اصل کردن برای هلاک یا تخریب کسی. (از آنندراج) : چرخ با آنکه سر مو ز حمل پشم تراست به رسن تابی منصوروشان استاد است. ملا طغرا (از آنندراج). و رجوع به رسن تاب و مترادفات کلمه شود
عمل و شغل رسن تاب. (یادداشت مؤلف). تابیدن ریسمان. رسن تابیدن، کنایه از فکر بر اصل کردن برای هلاک یا تخریب کسی. (از آنندراج) : چرخ با آنکه سر مو ز حمل پشم تراست به رسن تابی منصوروشان استاد است. ملا طغرا (از آنندراج). و رجوع به رسن تاب و مترادفات کلمه شود